محل تبلیغات شما



یک قول هرساله است که این زمان ها بنشینم و چیزی برای آنچه گذشت و آنچه می آید، بنویسم

راستش، اصلا حالش نبود

یک هفته ای می شود که جمعیت هفت نفری خانه ی ما درگیر بیماری کرونا شده است

با خودم شروع شد و بعد به تک تکشان جون آتشی که در جنگل های استرالیا بی وقفه می تاخت، رسید

این را می توانم بگویم : لحظه های پر بیمی ست

و باید اضافه کنم، تمام هم نمی شود

،

آنچه گذشت با تمام فجایع کم تکرار شاید در زندگی یکباره ام، خوبی هایی داشت

گمان می  کنم یک حس درونی در من است که زیستنم را ساده تر خواهد کرد

و آنچه می آید : امیدواری ست

 


می گویند : چه پیش آمد، که فلانی در فلان مجلس برای ساقط شدن آن تیاره، تسلیت نگفت ؟

شما جای او .

چهار تا جوجه ی نارس فرنگ رفته ی بزک شده ی غربتی، با یک مشت اجنبی خدا نشناس،

نه لچک به سر نسوان و نه غیرتی به رگ خوابیده ی مردان

آنوقت امیرالممالکین، صاحب  ام القری جهان، بیاید برای این چند پاپتی نمی دانم کجا و کجایی، در آن مجلس گران، کلام تاسف بگوید؟

رعیت جز برای دفع بلای صاحب جان و مال ِ خویش است ؟

هر جا مملکت جای لوتی و شامورتی بازی شود، یکجا می زند بیرون این وقاحت ِ یک لا قبایان

خدا خواست شاید آنها که رفته اند، عبرتی شوند برای آن جماعت مانده ی فریب خورده .

 


رفيق 

مشغول خوندم نوشته هاى منتشر نشده ام 

يعنى يه زمانى بودن و بعدش برشون داشتم 

نظرات ده سال پيش تر

آدماى اون زمان 

ما ها بزرگ شديم رفيق 

دلمون شكست و وصله خورد 

شكست و وصله خورد 

شكست و وصله خورد 

شديم اينى كه الان هستيم 

شكاك 

دور 

با خنده هايى كه فقط تو دهنمون مى چرخه 

اما حس عالى بود 

خوندن نظرات  

لمس ِ اون پوست هاى صافى كه هنوز خراش نخورده بود 

ما ها بد نبوديم براى هم 

تو روند هاى اشتباه و درست، سر تقاطع هاى سخت 

گذرمون به هم خورد 

رفيق 

مى خوام بى خيال بشم 

اولين باره كه مى خوام بگذرم 

فكر كنم الان وقتشه 

من نشستم تو اون كافه ى نبش خيابون 

به ثانيه شمار چراغ چهار راه نگاه مى كنم 

قرمزه 

فكر كنم هنوز گرماى اون لبخند اذيتم مى كرد 

پاشدم 

كُت سياهم ُ برداشتم 

از در كافه رفتم بيرون 

 


می دوی، چشم هایت را می بندی .! می دوی، جریان خواب از شقیقه ات چکان چکان سقوط می کند. می دوی، می خندم که گام های شادت سکندری خورده است. دست می گذاری بر قامت درخت تا تعادلت میزان شود. از نو می دوی، اسمت را مرور می کنم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آنروز که می آیی...